Saturday, November 26, 2011

کارآفرینان منتخب جهان: 1- درباره بیل گيتس


کارآفرینان منتخب جهان

1- درباره بیل گيتس
بيل گيتس در سن 43 سالگي ثروتمندترين مرد جهان بود. او از سن 20 سالگي تاكنون رئيس شركت مايكروسافت بوده است كه ارزش آن چيزي در حدود 50 بيليون دلار است (گرچه خود گيتس تاكيد دارد كه بيشتر پول وي در سهام مايكروسافت صرف شده) و ثروت او به اندازه‌اي است كه خارج از درك مردم است. به اين دليل ثروت وي هم مايه رشك ما است و هم كنجكاوي ما را برمي‌انگيزاند.
گيتس پديده قرن بيستم يعني بزرگترين غول كامپيوتري مي‌باشد. دوستان و آشنايان از قدرت پول وي شگفت‌زده شده‌اند و اين شگفت‌زدگي موجب سرگرمي متداول دربارها و رستوران‌ها گرديده است. اين باور كه هرگز رهبر تجاري ديگري آنقدر پول نداشته جالب و وسوسه‌انگيز است. درواقع، افراد بازرگان خيلي ثروتمندي از قبيل هنري فورد و جان دي راكفلر وجود دارند ولي ثروت گيتس فقط بخشي از جذابيت اوست. طلوع برق‌آساي گيتس همراه با شهرت و اقبال وي مويد ظهور يك نظم تجاري جهاني جديد است نظمي كه تحت تسلط رده ديگري از رهبران تجاري قرار دارد. مي‌توان آنها را آدم‌هاي غيرحرفه‌اي در امور كامپيوتر يا Nerds ناميد ولي آنها چيزهايي را مي‌دانند كه بيشتر ما از آنها آگاهي نداريم. آنها نيروي بالقوه فن‌آوري جديد را به گونه‌اي درك مي‌كنند كه مديران همه فن حريف سنتي فكرش را هم نمي‌توانند بكنند. آنها در مورد چيزهايي كه ما واقعا درك نمي‌كنيم خيلي خيلي زيرك‌اند و اين زيركي همه ما را ناراحت مي‌كند.
وقتي كه نوبت به آينده مي‌رسد آنها آن را به دست مي‌آورند ولي ما به دست نمي‌آوريم. گيتس كه از نظر فني باسواد و از لحاظ روشنفكري نخبه‌گراست نشانه‌اي از رهبران آتي مي‌باشد. گرچه او در رد موند واشنگتن مستقر است احتمالا مي‌توان وي را از بزرگترين بازرگانان ناحيه سليكون ولي (Silicon Valley) ناميد. از نظر برخي‌ها در شركت مايكروسافت او يك چهره صوفيانه و تقريبا مذهبي است در حالي كه از نظر ديگران در صنعت او ضدمسيح است. هر دو نظر غيرمتعارف به نظر مي‌رسد ولي جاي ترديد نيست كه نفوذ او تا چه اندازه قدرتمند مي‌باشد. (با اين همه سروصدا كه درباره سوءاستفاده ادعايي از قدرت انحصار شده فراموش كردن آنچه در گذشته در دهه 1970 بر سر شركت آي‌بي‌ام آمد و هدف تحقيقات ضد تراست بود، آسان مي‌باشد). با همه اين احوال، حافظه ضعيف مي‌شود. امروزه ما شركت آي- بي- ام را در مقايسه با شركت مايكروسافت مقدس‌تر تلقي مي‌كنيم. ماهيت قدرت چنين است. يعني ما از آنچه كمتر درك مي‌كنيم ترس بيشتري داريم.
شما در شيوه مديريت گيتس سرنخي از سبك رهبري در دانشكده‌هاي بازرگاني نخواهيد يافت. درواقع، استادان و كارشناسان مديريت در مورد آنچه رئيس هيئت مديره مايكروسافت و مدير اجرايي آن را اينقدر موفق ساخته به طور عجيبي ساكت هستند. شايد هم احساس حقارت و بي‌اعتنايي مي‌كنند. گيتس سرانجام هاروارد را كه در آن تحصيل حقوق مي‌كرد رها نمود. دانشگاهيان بيشتر رهبران تجاري سنتي يعني مديران اجرايي سنتي را ترجيح مي‌دهند.
پس ما براي شناخت آنچه اين امر را قابل توجه و مهم مي‌سازد به كجا بايد مراجعه كنيم؟ كجا بهتر از خود دانشنامه مايكروسافت يعني Encarta است؟ در اين دانشنامه تحت مدخل گيتس، ويليام، هنري سوم آمده كه «بيشتر موفقيت گيتس در توانايي وي نسبت به برگردان ديدهاي فني به استراتژي بازار و آميختن خلاقيت با بينش فني بستگي دارد.» سرانجام آنچه بيل گيتس را متمايز از هر رهبر تجاري ديگر در تاريخ مي‌كند احتمالا نفوذي است كه او بر زندگي‌هاي ما دارد. در حالي كه قدرت غول‌هاي پيشين معمولا در يك بخش يا صنعت متمركز بود، قدرت نرم‌افزاري مايكروسافت چنگ‌هاي خود را در هر حوزه‌اي از زندگي ما گسترانده است.
سلطان‌هاي رسانه‌اي مانند روبرت مرداك ما را ناراحت مي‌كنند زيرا آنها قدرتي دارند كه آنچه را كه در روزنامه‌ها و تلويزيون‌هايمان ظاهر مي‌شود كنترل مي‌كنند. ولي نفوذ افرادي كه نرم‌افزار را مي‌نويسند غيرقابل پيش‌بيني است. دانشنامه Encarta كه مايكروسافت توليد نموده فقط نمونه‌اي است از چند مورد كه چگونه بيل گيتس و شركتش در هر جنبه از زندگي ما نفوذ مي‌كند. از اين‌كه ما از تسلط بازار نرم‌افزاري‌اش احساس ناراحتي كنيم تعجبي ندارد. اين‌كه از او بدگويي شود و مورد حمله قرار گيرد شگفت‌آور نيست. روي هم رفته، چندتا از رهبران تجاري فرصت بازنويسي تاريخ را پيدا مي‌كنند؟
ولي در شرايط هوچي‌گري و ضدهوچي‌گري، بيل گيتس چه نوع فردي است؟ آيا او فردي تيزهوش است كه اصولا فقط در كامپيوتر تيز و باهوش بوده و در زمان و مكان مناسب قرار گرفته، يا اينكه چيزي بديمن‌تردرباره مردي وجود دارد كه مي‌توانست به راحتي در دهه بيست زندگي خود كناره‌گيري نمايد يا بازنشسته شود ولي ترجيح مي‌دهد كه بيشتر روزها 16 ساعت در روز كار كند.
داستان‌ها در مورد گيتس رياضي‌دان نابغه و برنامه‌نويس كامپيوتر و درباره ساير گيتسها، بازرگان بي‌رحمي كه براي شكست يا سركوب رقابت با تمام توان بيرون مي‌رود، به طور فراوان وجود دارد. تنها با جدا كردن واقعيت از خيال مي‌توان شروع به كشف گيتس واقعي نمود. آنچه از اين تحليل به جا مي‌ماند يك تصوير به مراتب پيچيده‌تر است.
اين تنها يك داستان استعداد فني و ثروت زياد نيست، بلكه يك بينش قابل توجه تجاري و شور و شوق وسوسه‌انگيز براي بردن و پيروز شدن است. همچنين سرگذشتي است پيرامون يك سبك رهبري كاملا متفاوت از آنچه دنياي تجاري و كسب و كار قبلا به خود ديده است.
آنچه كه بيل گيتس به رهبران تجاري آينده پيشنهاد مي‌كند الگوي جديد است الگويي كه ويژگي‌ها و مهارت‌هايي را كه خيلي مناسب براي چالش‌هاي قرن بيست و يكم است گردهم مي‌آورد. بيل گيتس با وجود همه خطاهايش مطالب زيادي براي ياد دادن نسل بعدي بازرگانان و مديران دارد.
از زمان تشكيل مايكروسافت، گيتس اين تصور خود را كه روزي كه روي هر ميز و در هر خانه يك كامپيوتر باشد دنبال نموده است. (جالب اينكه شعار اصلي او عبارت بود از «روزي روي هر ميز و در هر خانه يك كامپيوتر باشد كه از نرم‌افزار مايكروسافت استفاده كند» ولي بخش آخر شعار اين روزها از قلم افتاده چون كه برخي افراد را ناراحت مي‌كند)
اكنون با نگاهي به گذشته پي مي‌بريم كه گسترش كامپيوترهاي شخصي از اداره به خانه تقريبا اجتناب‌ناپذير به نظر مي‌رسد.
بازانديشي و بازنگري موضوع خيلي خوبي است ولي همانطور كه گيتس نشان داده آينده‌نگري و دورانديشي خيلي سودآورتر مي‌باشد.
همچنين مهم است يادآور شويم كه صفحات نمايش و صفحات كليد همه جا حاضر و فراگيرند كه همه ما امروزه وجود آنها را بديهي مي‌پنداريم چند دهه قبل جزء داستان‌هاي علمي تخيلي بود. در دهه 1960 هنگامي كه آينده‌گراها در آمريكا سعي كردند كه روند شكل‌گيري اجتماع را در باقيمانده قرن پيش‌بيني كنند آنها طلوع و ظهور كامپيوتر شخصي (PC) را كاملا ناديده گرفتند. بنابراين اين امر تصادفي نيست كه گيتس جوان كتاب‌هاي علمي و تخيلي را به خود اختصاص دهد.
اين‌كه بيل گيتس به تنهايي مسبب بردن كامپيوتر شخصي به خانه‌ها و ادارات در سراسر دنيا باشد و يا اينكه هنري فورد باني ظهور و پيدايش اتومبيل بوده، نادرست است. ولي وجه اشتراك آنها در اين است كه آنها نقش اصلي و محوري در تبديل تصورات به واقعيت بازي كرده‌اند.
گيتس با دگرگوني مايكروسافت و تبديل آن به يك بازيگر مهم در صنعت كامپيوتر و استفاده از جايگاه برتر جديد براي ايجاد بستري جهت رشد خيلي زياد در برنامه‌هاي كاربردي فكر خود را به منصه ظهور گذاشت. گيتس از همان ابتدا و خيلي زود دريافت كه اگر بخواهد فكرش را به نتيجه برساند، لازم و ضروري است كه يك استاندارد صنعتي ايجاد شود. او همچنين مي‌دانست كه اگر هركسي زودتر و قبل از همه‌ به آنجا برسد فرصت و شانس مهم‌تري براي داشتن قدرت در صنعت كامپيوتر خواهد داشت.
چند سال قبل از اين كه شركت آي- بي- ام براي يافتن يك سيستم عامل در كامپيوتر شخصي جديدش به گيتس نزديك شود گيتس تاسف عدم وجود يك سيستم عامل مشترك را مي‌خورد و پيش‌بيني مي‌كرد كه بدون يك سيستم عامل نيروي بالقوه كامپيوترهاي شخصي شناخته نخواهد شد. مقاله‌هايي كه در آن زمان نوشت خبر از آن مي‌داد كه اين فكر را بيش از هركس ديگري در ذهن داشته است. با وجود آن، حقيقت اين است كه هنگامي كه اين فرصت دست داد گيتس آنچه را كه مي‌خواست به خوبي ديد و آن را با هر دو دست گرفت. از آن موقع تاكنون او به همين نحو عمل كرده است.
در اوايل دهه 1980، گيتس طراح اصلي حركت مايكروسافت از توليدكننده زبان‌هاي برنامه‌نويسي به يك شركت نرم‌افزاري متنوع تبديل گرديد كه همه‌چيز از سيستم عامل نظير ويندوز گرفته تا كاربردهايي مانند Excel, Word همچنين ابزارهاي برنامه‌نويسي را توليد مي‌كرد. در اين فرآيند او صنعت كامپيوتر را دگرگون كرد.
آنهايي كه از او انتقاد مي‌كنند و او را متهم به گرايش‌هاي انحصارطلبانه مي‌كنند ممكن است هر از چند گاهي درنگ نمايند و اين‌كه جايگاه انقلاب كامپيوتر شخصي در حال حاضر بدون دخالت به موقع و مصلحت‌جويانه بيل گيتس در كجا بود، فكر و انديشه كنند. سرانجام، با تمام خطاهايش، جر و بحث كردن در مورد اين ادعا كه بيل گيتس نقش مهمي در هدايت دوران تكنولوژيكي جديد داشته سخت و دشوار است. همچنين يادآوري اين نكته ارزشمند است كه برخلاف بسياري از افراد خيلي ثروتمند جهان، او هنوز به دنبال تلاش براي معاش است.
متخصصان كامپيوتر وارث زمين خواهند بود
گيتس يكي از معدود مديران موسس، اجرايي و فني در صنعت كامپيوتر شخصي است كه باقي مانده و از نظر تجاري موفق بوده است. او براستي يك كارشناس حقيقي و متخصص كامپيوتر است.
ويليام هنري گيتس سوم در 28 اكتبر 1955 در شهر سياتل از ايالت واشنگتن به دنيا آمد. والدينش به خاطر وجود كلمه سوم در نامش او را «تري» ناميدند و اعضاي خانواده هرگز او را با نام ديگري صدا نكردند. گيتس متفكري استثنايي بود به طوري كه در سن 8 يا 9 سالگي دانشنامه خانوادگي را از اول تا آخر مي‌خواند. (شركتش يعني مايكروسافت بعدا اولين دانشنامه روي ديسك فشرده را در دنيا به نام انكارتا (Encarta) منتشر كرد.) ولي اولين هديه واقعي او درباره رياضيات بود كه در آن ماهر بود.
بيل جوان همراه با شريك هميشگي و دوستش پل آلن قبلا و در سن 12 سالگي شيفته كامپيوتر و درگير پروژه‌هاي مختلف برنامه‌نويسي بود و برنامه‌نويسي را در سراسر دوره دبيرستان انجام مي‌داد. او و آلن بعدا شركت مايكروسافت را بنيان گذاشتند.
گيتس كه دانش‌آموزي برجسته و باهوش بود برخلاف بيشتر كودكان باهوش، به نظر مي‌رسيد كه در هر كاري كه انجام مي‌دهد بي‌نظير است. شور و شوق وي براي بردن و برنده شدن از همان سنين اوليه معلوم و آشكار بود. در ليك سايد، در مدرسه خصوصي و نخبه‌گراي سياتل كه برخي از تيزهوش‌ترين دانش‌آموزان را در وست كوست آمريكا جذب مي‌كند عشق وي به رياضيات سبب دلبستگي و اشتغال ذهن او به كامپيوتر گرديد. حتي در ليك سايد، بيل گيتس برجسته و ممتاز بود. از اين‌رو بچه‌ها سربه‌سر او مي‌گذاشتند زيرا او آشكارا خيلي باهوش‌تر از بقيه دانش‌آموزان بود.
به طوري كه جيمز والاس و جيم اريكسون در كتابشان به نام هارد درايو خاطرنشان مي‌كنند: «حتي در محيطي مثل ليك سايد كه بچه‌هاي باهوش در خور احترامند، دانش‌آموزي به تيزهوشي گيتس از سوي تعدادي ديگر از دانش‌آموزان مورد تمسخر قرار مي‌گيرد
بنابه گفته يكي از همكلاسي‌هاي گيتس كه اكنون يك معمار برجسته در سياتل است: «گيتس اغلب با بچه‌ها در اتاق كامپيوتر معاشرت مي‌كرد.» او از نظر اجتماعي بي‌عرضه و در بين ديگران معذب بود. ذهن اين پسر كاملا مشغول علاقه او به كامپيوتر بود. به ندرت ديده مي‌شد كه تنيس بازي كند ولي نه زياد چيز ديگر. در ابتدا من از گيتس و سايرين در اتاق كامپيوتر ترس داشتم و تا حدي حتي آنها را به صورت بت در مي‌آوردم. ولي بعدا متوجه شدم كه آنها به قدري احمق هستند كه نخواستم دور و بر آنها باشم. بخشي از علتي كه من از كار كامپيوتري خارج شدم آنها بودند... آنها از نظر اجتماعي خيلي خشك و متكبر بودند و من واقعا نمي‌خواستم كه اينطوري باشم
آيا مصداق ضرب‌المثل «گربه كه دستش به گوشت نمي‌رسد مي‌گويد بو مي‌دهد» نيست؟ شايد اين‌طور باشد. ولي آشكارا گيتس و همكلاسي‌هايش استثنايي بودند حتي طبق استانداردهاي ليك سايد. تا سال سوم دبيرستان گيتس از نظر كامپيوتربازان جوان‌تر ليك سايد چيزي در حد يك كارشناس كامپيوتر محسوب مي‌شد. او اغلب در اتاق كامپيوتر ساعت‌ها جلسه دادگاه برگزار مي‌كرد و داستان‌هايي درباره مزاحمان بدنام كامپيوتري بيان مي‌كرد.
گيتس و برخي از دوستان كامپيوتريش گروه برنامه‌نويسان ليك سايد را كه اختصاص به يافتن فرصت‌هاي پولسازي براي استفاده از مهارت‌هاي تازه به دست آمده برنامه‌نويسي كامپيوتر داشت تشكيل دادند. اكنون الگويي در حال پيدايش بود. همانطور كه بعدا گيتس اظهار داشته: «من طرح دهنده بودم. من فردي بودم كه گفت بياييد دنياي واقعي را فراخوانيم و سعي كنيم كه چيزي را به آن بفروشيم.» در آن موقع او 13 ساله بود.
رابطه نزديك و فني قابل توجه با آلن به مدت دو سال در سال‌هاي آخر دبيرستان به نظر مي‌رسد كه در اين زمان گسترش يافته باشد. نقش آلن در داستان مايكروسافت و در محفل كوچك طرفداران ليك سايد كه شركت استخدام نموده اغلب دست كم گرفته مي‌شود. گيتس، آلن، كنت ايوانز و ريچارد وي‌لند- دو عضو ديگر گروه برنامه‌نويسان ليك سايد- اغلب در تمام طول شب ابتدا به يك كامپيوتر كوچك (Minicomputer) كه مالك آن جنرال الكتريك بود متصل بودند و بعدا به كامپيوتر شركت كامپيوتر سنتر متصل گرديدند گاهي اوقات تا ساعات اوليه صبح به خانه نمي‌رسيدند.
گيتس جوان كه وقتش را اين چنين صرف مي‌كرد والدينش را نگران سرگرمي جديد پسرشان نمود. براي مدتي فعاليت‌هاي او را از ترس اينكه مبادا لطمه‌اي به درسش بزند متوقف كردند. تقريبا به مدت يكسال تمام، گيتس امتناع نمود. به عنوان نشانه‌اي از اشتهاي سيري‌ناپذير وي به دانش، توجه خود را به موضوع‌هاي ديگر معطوف كرد. در اين دوره، او شماري زندگي‌نامه از جمله زندگي‌نامه ناپلئون و فرانكين روزولت را خواند. او گفت مي‌خواستم بدانم كه شخصيت‌هاي بزرگ تاريخ چگونه فكر مي‌كردند. او همچنين كتاب‌هاي مربوط به كسب و كار، علوم و رمان را مطالعه نمود. يكي از كتاب‌هاي مورد علاقه وي «گيرنده در چاودار» نام داشت كه او بعدا گزيده‌هاي بلندي از كتاب را براي دوست‌هايش از بر خواند. هلدن كالفيلد كه شخصيت اصلي بود يكي از قهرمان‌هاي او شد. ولي اجالتا هرگونه طرحي را كه بيل جوان ممكن بود براي تشكيل يك شركت نرم‌افزاري با دوست دبيرستاني‌اش و رفيق كامپيوتربازش به كار برد موقتا متوقف گرديد. والدينش اصرار داشتند كه او بايد به دانشگاه برود؛ آنها احساس مي‌كردند كه همراه بودن او با دانشجويان ديگر برايش خوب است.
ضريب هوشي بالا و شور و شوق زياد گيتس ورود او را به دانشگاه هاروارد حتمي نمود. در پاييز سال 1937 بدون اين كه سمت و سوي واقعي او مشخص باشد وارد معتبرترين محل يادگيري يعني كمبريج، ماساچوست گرديد.
بعدا او گفت كه هاروارد رفت تا از افرادي كه باهوش‌تر از او بودند چيز ياد بگيرد... و دلسرد و نااميد شد. اظهارنظر احتمالا به همان اندازه كه در مورد خود عقيده بيل گيتس گفته مي‌شود درباره هاروارد هم وجود دارد.
گيتس با انتخاب اوليه حقوق به عنوان رشته اصلي دانشگاهي ممكن است انتظار داشته كه رد پاي پدر حقوقدانش را دنبال كند. ولي درواقع، او علاقه چنداني به حرفه حقوق نداشت و پدر و مادرش در مورد اينكه پسر سرسخت آنها راه خود را خواهد يافت كمي شك داشتند. با وجود اين، در روياهاي پرهيجان خود، هيچكدام از آنها نمي‌توانستند تصور كنند كه چه راهي در پيش روي پسرشان خواهد بود.
همچنان كه معلوم شد گرفتن مدرك از هاروارد مدنظر نبود. در سال 1975 در حالي كه هنوز در دانشگاه بود، گيتس براي يك نسخه از زبان بيسيك (Basic) كه نوعي زبان اوليه در برنامه‌نويسي كامپيوتر است بار ديگر گروه خود را با پل آلن تشكيل داد. گيتس در سال 1977 با توجه به آمادگي دنياي جديد تصميم گرفت كه هاروارد را رها كند و به طور تمام وقت در شركت كوچك نرم‌افزار كامپيوتر كه با دوستش تاسيس كرده بود كار كند. اين شركت مايكروسافت ناميده شد.

از ترك تحصيل در دانشگاه هاروارد تا شكلك كامپيوتر
ظهور مايكروسافت هم سريع بود و هم بي‌وقفه. گيتس به زودي ثابت كرد كه فردي است با درك مفاهيم فني همراه با غريزه‌هاي عالي بازرگاني. هنگامي كه بيماري باعث شد كه آلن شركت مايكروسافت را در اوايل دهه 1980 ترك كند، جايگاه گيتس به عنوان رهبر محكم‌تر شد. در نيمه دوم دهه 1980، شركت مايكروسافت محبوب مركز معتبر مالي وال استريت (Wall Street) گرديد. از بهاي سهام 2 دلار در سال 1986، سهام مايكروسافت تا نيمه اول سال 1996 به 105 دلار افزايش يافت و گيتس را ميلياردر و بسياري از همكارانش را ميليونر كرد.
اما افزايش بهاي سهام شركت مايكروسافت خبر از يك نظم كسب و كار جديد جهاني مي‌داد. تام پيترز كارشناس مديريت مي‌گويد هنگامي كه ارزش بازار مايكروسافت از ارزش بازار شركت جنرال موتورز تجاوز نمود دنياي تجاري دگرگون شد. در خلال نوشتن اين كتاب در 16 سپتامبر سال 1998، ارزش شركت مايكروسافت در بازار از ارزش شركت بزرگ جنرال الكتريك (GE) فراتر رفت و بزرگترين شركت آمريكا گرديد كه ارزش آن در بازار به 262 بيليون دلار رسيد.
گيتس و مايكروسافت عمدتا جدا نشدني‌اند.

فلسفه كسب و كار
سرگذشت مايكروسافت تقريبا سرگذشت يكي از شركت‌هايي است كه رشدي سريع و بي‌وقفه در يكي از رقابتي‌ترين صنايع جهاني داشته است. تحت رهبري بيل گيتس كه شركت را به كمك پل آلن در سال 1974 بنيان نهاد شركت مايكروسافت با دو نفر آغاز به كار نمود و در حال حاضر بيش از 20500 نفر را در استخدام داشته و فروش آن افزون بر 8/8 بيليون دلار در سال مي‌باشد.
شركت مايكروسافت موفقيت خود را ناشي از 5 عامل زير مي‌داند:
-
نگرش بلندمدت
-
جهت‌دهي به نتايج
-
كار گروهي و تلاش همه جانبه فردي
-
دلبستگي به فرآورده‌هاي خود و مشتريان و
-
گرفتن واكنش مشتري به طور پيوسته.
شركت افراد خيلي باهوش و خلاق را استخدام مي‌كند و با ايجاد شور و شوق آنها را در چالش مداوم و شرايط كار عالي نگه مي‌دارد. (دادن سهام جور واجور نيز كمك خواهد كرد.) با كمتر از 8 درصد، تغييرات پرسنلي آن در صنعت فن‌آوري اطلاعات فوق‌العاده پايين است.
با ايجاد محيطي آرام و دانشگاهي و بيزاري از نشانه‌هاي موقعيت اجتماعي با نگرش پرتوقع نسبت به كارآيي و تامين مهلت‌ها متعادل مي‌گردد. هنگامي كه افراد شركت را ترك مي‌كنند، پژوهش مايكروسافت نظر مي‌دهد كه آنها به اين علت اين كار را كرده‌اند كه چالش تمام شده است. ولي شايد آشكارترين آزمايش فرهنگ مايكروسافت اين است كه بسياري از كاركنان اصلي و اوليه آن هنوز آنجا هستند و كار مي‌كنند. افراد زيادي در سنين اواخر 20 سالگي و اوايل دهه 30 سالگي با استفاده از امكانات سهام شركت ميليونر شده‌اند. آنها به راحتي مي‌توانستند بازنشسته شوند يا كنار بروند ولي نرفتند.
به قول يك مدير مايكروسافت «چه كار ديگري در زندگي خود مي‌كردند؟ در كجا مي‌توانستند اين قدر سرگرمي و لذت داشته باشند؟»

رمز و رازهاي موفقيت
با تحليل دقيق، ده رمز كه موفقيت شركت مايكروسافت و مديران اجرايي استثنايي آن را توجيه مي‌كند، آشكار مي‌گردد. رمزهاي انجام كسب و كار به شيوه بيل گيتس به قرار زيرند:

-1
در مكان مناسب و زمان درست دست به كار بزن
نسبت دادن موفقيت مايكروسافت به يك شانس و اقبال فوق‌العاده يعني تضمين قرارداد تامين سيستم عامل براي اولين كامپيوتر شخصي آي بي ام راحت و آسان است. ولي در اين كار عوامل ديگري بيش از شانس و اقبال دخالت داشته است. گيتس اهميت معامله آي بي ام را تشخيص داد. او مي‌دانست كه آن معامله مي‌تواند تاريخ كاربرد كامپيوتر شخصي را دگرگون كند و او بيش از شش ماه به طور خستگي‌ناپذيري كار كرد تا شانس موفق بودن را به حداكثر برساند.

-2
عاشق فن‌آوري باش
يكي از مهم‌ترين جنبه‌هاي موفقيت مداوم مايكروسافت دانش و آگاهي فني گيتس بوده است. كنترل تصميم‌هاي كليدي و مهم در اين زمينه به عهده وي بوده و در بسياري از مواقع او سمت و سوي فن‌آوري را خيلي روشن‌تر از رقبايش تشخيص داده و همچنين آماده بوده كه راه را نشان دهد.

-3
هيچكس را زنداني خود مكن
گيتس رقيب سرسختي است. هر كاري كه كرده برنده شده. به عنوان يك معامله‌گر، اين كار او را يك مذاكره كننده فوق‌العاده انعطاف‌ناپذير مي‌سازد. او استخواني لاي زخم باقي نمي‌گذارد و به طور آشكار در مورد رقباي كاري صحبت مي‌كند.

-4
افراد خيلي باهوش را استخدام كن
«
افراد داراي بهره يا ضريب هوشي بالا» اصطلاحي است در مايكروسافت براي باهوش‌ترين افراد. از همان ابتدا، گيتس هميشه اصرار داشته كه شركت به بهترين ذهن‌ها نياز دارد. از اينكه افراد نادان از نظر فن شناختي به او صدمه نمي‌زنند خرسند است. در برخي جاها اين كار به عنوان نخبه‌گرايي محسوب شده و انتقادهايي را برانگيخته ولي اثرات مثبتي داشته است. شركت قادر به استخدام بسياري از دانشجويان تيزهوش شده كه مستقيما از دانشگاه به اميد كار در بهترين شركت جذب مي‌شوند.

-5
رمز بقا را فراگير
گيتس به راحتي مي‌پذيرد كه رقبايش بيشتر نبردهاي بازرگاني را به خاطر اشتباهات خودشان باخته‌اند. آنچه او به ويژه در آن مهارت دارد فرار از دام‌هايي است كه ديگران در آن مي‌افتند و اين در حالي است كه او از فرصت‌هاي ناشي از اشتباهات ديگران بهره‌برداري مي‌كند.

-6
انتظار تشكر و سپاس‌گزاري را نداشته باش
بيل گيتس اهميت داشتن دوستان را در جايگاه‌هاي بالا مي‌داند. با وجود نبرد جاري او با تنظيم‌كنندگان ضد تراست آمريكا، گيتس تلاش كرده كه نظر مديران اجرايي شركت‌هاي فورچون 500 را جلب نموده و گردهمايي‌هايي از مديران اجرايي در سياتل و ساير شهرها در سراسر ايالات متحده برگزار مي‌كند.

-7
جايگاه برتر را برگزين
بيل گيتس نوعي رهبر جديد در كسب و كار است. در طول ساليان، بارها نشان داده كه گويا او نزديك‌ترين ارتباط را با غيب‌گوي صنعت كامپيوتر دارد. درك عميق او از فن‌آوري به عنوان يك شيوه منحصر به فرد از تركيب كردن داده‌ها به او توانايي ويژه‌اي داده كه روندهاي آتي را دريابد و استراتژي مايكروسافت را هدايت و راهنمايي كند. اين كار نيز مايه شگفتي در بين طرفداران مايكروسافت و مرعوب شدن رقباي آن شده است.

-8
همه پايگاه‌ها را تحت پوشش قرار ده
عنصر مهم و كليدي موفقيت مايكروسافت همانا توانايي آن در اداره و كنترل چند پروژه بزرگ به طور همزمان مي‌باشد. خود گيتس يك فرد چندكاره اصلي است و گفته مي‌شود كه قادر به انجام چند گفت‌وگوي فني به طور هم‌زمان مي‌باشد، اين توانايي قابل توجه وي در روش و نگرش شركت بازتاب يافته است. به عبارت ديگر مرتب در حال كشف بازارهاي جديد و كاربردهاي جديد نرم‌افزاري است. با اين كار حذف كارهاي بزرگ بعدي منتفي است.

-9
يك كسب و كار جمع و جور را تدارك بين
در پيوند با ارزش‌گذاري بازار سهام شركت، مايكروسافت نسبتا شركت كوچكي باقي مانده است. همچنين از نظر داخلي، شركت همواره به بخش‌هاي كوچك‌تر تقسيم شده تا مناسب‌ترين محيط گروه بازرگاني را حفظ كند. گاهي اوقات، تغييرات به قدري سريع بوده كه به نظر مي‌رسد مايكروسافت تقريبا به طور هفتگي بخش‌هاي جديد ايجاد مي‌كند. گيتس به حفظ يك ساختار ساده اعتماد دارد تا او را قادر به حفظ كنترل شركت كند. هر موقع احساس كند كه خطوط ارتباطي در حال كشش يا نامشخص است او در ساده كردن ساختار ترديدي به خود راه نمي‌دهد.

-10
هميشه مواظب كارهايت باش
اكنون بيش از دو دهه است كه گيتس در بالاي سر كار و حرفه خود است. در اين زمان او ثروتمندترين مرد جهان است كه براي كسي كه هنوز در اوايل دهه چهل سالگي خود است بد نيست. معذالك با وجود ثروت هنگفت و موفقيت‌هايش هيچ نشانه‌اي از كم شدن فعاليت گيتس ديده نمي‌شود. او مي‌گويد كه با اين «ترس پنهان» برانگيخته مي‌شود كه ممكن است كار بزرگ بعدي را از دست بدهد. او قصد تكرار اشتباهات ساير شركت‌هاي مسلط كامپيوتري نظير آي- بي- ام و اپل (Apple) را ندارد.

داستان زندگی جان دی راکفلر


داستان زندگی جان دی راکفلر


جان دی. راکفلر یک امپراتوری نفتی را بنا کرد. رقبایش را به خاک سیاه می نشاند، با این حال یکشنبه ها هم به کلیسا می رفت.
داستان زندگی جان دی. راکفلر در واقع ٣٠٣ سال قبل از تولدش شروع شد، یعنی زمانی که گروهی باور کردند خدا با صاحبان پول است. این اتفاق در سال ١
۵٣۶ میلادی روی داد و مکان آن نیز شهر بازل سوئیس بود. یوهانس کالوین در نوشته های خویش از روح هایی فقیر سخن به میان آورد که از همان آغاز تولد جهنم برایشان تعیین شده است. او همچنین گروهی را ذکر کرد که برای ثروتمند شدن برگزیده شده اند.
کالوین مدتی بعد مرد، اما کالوینیست ها همچنان به حیات خود ادامه دادند. آنها می گفتند خدا به کسانی که زرنگ و صرفه جو باشند پاداش می دهد. بدین ترتیب همان چیزی پدید آمد که ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، بعدها آن را روح کاپیتالیسم نامید. ثروت اندوزی بوی تعفن خود را از دست داد. به عبارت دیگر چنین گفته می شود که کسب ثروت در طول دوران زندگی نمی تواند دلیلی برای نگرانی پیرامون حیات پس از مرگ باشد. هیچ چیز نمی توانست بیش از این موضوع انگیزه و جاذبه برای کار و ثروت اندوزی ایجاد کند.
از پدر به پسر، از برادر به همسایه ـ ایده جدید مرزهای کشورها، اقیانوس ها و قرن ها را درنوردید. این ایده پیشه وران، تجار، کشاورزان و کارخانه داران را در ید قدرت خویش گرفت و بالاخره روح و روان مردی را تسخیر کرد که در هشتم ژوئیه ١٨٣٩ در آمریکا و در شهر کوچکی به نام ریچفورد واقع در ایالت نیویورک به دنیا آمد. این مرد وقتی که نوجوانی کم سن و سال بود شیرینی تهیه می کرد و با فروش آن به خواهر و برادرهایش سود به دست می آورد. این مرد هر سال روزی را که اولین شغلش را کسب کرد جشن می گرفت. این مرد می گفت: وظیفه پول در آوردن، وظیفه ای الهی است. باید از نهایت توانایی های خود در این زمینه بهره ببریم. این مرد قرار بود ثروتمندترین مرد کره زمین شود. نام او جان داویسون راکفلر بود.
محیط پیرامون وی را منطقه وحشی شرق آمریکا تشکیل می داد، آن هم در میانه قرن نوزدهم. میلیون ها مهاجر از سراسر دنیا روانه کشور شده بودند و می خواستند زندگی کنند. جایی که تا دیروز تنها درختان رشد می کردند، به یک باره خانه و کارخانه ها سر برآوردند. کالسکه ها به حرکت در آمدند و ماشین های بخار سوت کشیدند. در بحبوحه چنین وضعیتی پدر جان فروشنده ای دوره گرد بود که بعضی مواقع در روستاها خودش را پزشک جا می زد و به مردم نادان و بینوا هرگونه اشربه و خوراکی ای را به جای دارو می فروخت. مادر جان هم دهقان زاده ای پرهیزگار و عابد بود که بچه هایش را با انجیل و ترکه چوب تربیت می کرد. این زوج چهار پسر و دو دختر داشتند، اما پولشان آن قدر کم بود که نمی توانستند همیشه برای بچه هایشان لباس داشته باشند. جان و برادرانش معمولا در کلاس درس وقتی که قرار می شد عکس دسته جمعی گرفته شود، به علت کهنه بودن لباس هایشان از جمع شاگردان خارج می شدند. سال ها بعد یکی از همسایگان سابقشان گفت: یادم نمی آید آن زمان کودکانی فقیرتر از آنها را دیده باشم. این حرف را وی در زمانی به زبان آورد که نیمی از دنیا راکفلر را می شناخت و خبرنگاران و بیوگرافی نویسان به دنبال حقایق زندگی گذشته خانواده راکفلر بودند.
خبرنگاران به جز موضوع لباس های جان نتوانستند چیز چندان دیگری در مورد دوران مدرسه این شاگرد رنگ پریده و نه چندان سرزنده پیدا کنند. عملکرد او در مدرسه چندان برجسته نبود. به جز در درس ریاضیات در سایر درس ها نمره های ضعیفی می گرفت. کمتر افرادی می توانستند همانند او محاسبات ذهنی انجام دهند. در ١
۶ سالگی به همراه والدینش به کلولند در اوهایو نقل مکان کرد. در آنجا پس از اتمام دبیرستان شغل حسابداری را در یک تجارتخانه برگزید. روز ٢۶ سپتامبر ١٨۵۵ اولین روز کاری او محسوب می شود.
پشت میزش می نشست و دائما مشغول جمع و تفریق بود. کاری که خیلی ها آن را خسته کننده می دانستند از نظر وی وسوسه برانگیز محسوب می شد. صبح ها ساعت شش و نیم در اداره بود و اغلب تا نیمه شب همان جا می ماند. بسیاری از ساعات را بدون دریافت اجرت اضافه کاری می کرد. ران چرنوف، نویسنده بیوگرافی راکفلر، بعدها از عملکرد وی چنین نتیجه می گیرد: کار کردن به وی نوعی آزادی می بخشید. او احساس می کرد که با کار کردن هویتی جدید پیدا می کند. جان تنها یکشنبه ها را به خود استراحت می داد. در آن روز به کلیسا می رفت و حتی به کودکان انجیل هم درس می داد. از همان آغاز بخشی از درآمد خویش را به کلیسا هدیه می کرد. چندان هم به تشویق دیگران اهمیتی نمی داد. کارل گوستاو یونگ، روانشناس مشهور، یک بار طی یک سخنرانی خویش راکفلر را مردی دانست که در ضمیرش تنها برای یک کلمه جا وجود دارد: من.
سه سال و نیم بعد از اولین روز کاری اش از رئیسش درخواست کرد که حقوقش را افزایش دهد، اما وی سر باز زد. راکفلر که معتقد بود به اندازه کافی در کارش خبره شده، شغلش را رها کرد و یک تجارتخانه مستقل برای خودش تاسیس کرد. البته او در این هنگام یک دوست انگلیسی به نام موریس کلارک را نیز در کنار خود داشت. تجارت آنها رونق زیادی پیدا کرد. سیل مهاجران به کشور ادامه داشت و اقتصاد آمریکا رشد می کرد. بروز جنگ داخلی هم میزان تقاضا را افزایش داد. سربازان و کارگران کارخانه ها به غذا احتیاج داشتند و کشاورزان به بذر. کلارک و راکفلر این چیزها را به آنها می فروختند. آنها در اوهایو لوبیا معامله می کردند، در میشیگان گندم و در ایلی نویز نمک و گوشت خوک. پس از اندکی به سراغ محصول جدیدی آمدند که روز به روز بیش از گذشته جای روغن های حیوانی را در فانوس ها و چراغ های خانه ها می گرفت: نفت استخراج شده در پنسیلوانیا. در آن زمان با نفت همان برخوردی می شد که دهه ها بعد با رایانه یا اینترنت صورت گرفت: گروهی فکر می کردند که باید از این به بعد برای طلا نام دیگری به کار برد و گروهی دیگر می ترسیدند که مبادا نتوان مدت زیادی با آن به تجارت پرداخت. راکفلر هم ابتدا مردد بود اما بعد او و کلارک یک پالایشگاه کوچک خریدند. از آن جایی که پالایشگاه سودآور بود راکفلر وام های متعددی یکی پس از دیگری گرفت تا بتواند تجارت نفت را توسعه بدهد. پالایشگاه وی به صورت پیوسته رشد می کرد، هنگامی که کلارک رشد بی حد و حصر و سریع فعالیت هایشان را مورد انتقاد قرار داد میان او و راکفلر شکاف ایجاد شد. اختلافات ریشه دوانید و بالاخره شرکت آنها منحل و به حراج گذاشته شد. هم کلارک و هم راکفلر مصمم بودند در حراج پیروز شده و شرکت را در اختیار بگیرند. بدین ترتیب اوایل فوریه ١٨
۶۵ در یکی از آخرین روزهای جنگ داخلی آمریکا در یک دفتر اداری تنگ در کلولند دو مرد جوان که دیگر دشمن هم محسوب می شدند قدرت مالی خود را به بوته آزمایش گذاشتند. کلارک در زندگی بسیار دست و دلباز و تجملگرا بود اما از ریسک اقتصادی می ترسید. در مقابل راکفلر هر گاه یک ایده تجاری را می پسندید دیگر در راه دستیابی به آن از هیچ ریسکی نمی ترسید. کلارک او را بزرگ ترین بدهی سازی که دیده است می نامید. این کاپیتالیست به معنای واقعی هرگونه پیشنهادی را که رقیبش می داد با یک رقم بالاتر بی اثر می ساخت تا آنکه بالاخره گفت: ۶٢ هزار و ۵٠٠ دلار! و برنده حراج شد. کلارک تسلیم شد و راکفلر بزرگ ترین پالایشگاه شهر را در اختیار گرفت. بعدها راکفلر گفت: آن روز را من آغاز موفقیت خود در زندگی ام می دانم.
با پایان جنگ داخلی عطش نفت بیشتر شد. روز به روز مردم چراغ های خویش را بیش از گذشته با نفت پر می کردند. جیمز گارفیلد، نماینده کنگره آمریکا، در سال ١٨
۶۵ نوشت: حالا به جای پنبه این نفت است که بر دنیای تجارت حکم می راند. با رشد مصرف نفت به تدریج افراد بیشتری به دنبال پول در آوردن از نفت استخراج شده در پنسیلوانیا افتادند. در کلولند، پیترزبورگ، نیویورک، فیلادلفیا و بوستون پالایشگاه های زیادی تاسیس شد. از آنجایی که نفت تولیدی این پالایشگاه ها تفاوت چندانی با یکدیگر نداشت، آنها تنها می توانستند بر سر قیمت با هم رقابت کنند. هر کس ارزان تر تولید می کرد، برنده بود.
برنده راکفلر بود. برخلاف گاتفرید دایملر، خالق اتومبیل، او محصول جدیدی تولید نکرد. برخلاف هنری فورد، پدر تولید انبوه، او روش جدیدی برای تولید مطرح نکرد. آنچه که راکفلر بنا نهاد به همان اندازه که پیش افتاده و ابتدایی به نظر می رسید، انقلابی بود. این چیز قدرت گستردگی بود. وی با همراهی هنری فلاگلر، شریک جدید خود که سابقا کارخانه نمک داشت، شرکت استاندارد اویل را تاسیس کرد. استاندارد اویل اولین شرکت نفتی ایالات متحده محسوب می شود. شرکت مذکور را یکی از اولین شرکت هایی در طول تاریخ می دانند که آنچه را امروز یکی از اصول اولیه تجارت شمرده می شود مورد توجه قرار داد: مهم داشتن مزیت گستردگی. راکفلر جنگل ها و کشتی های بخار را می خرید، بشکه های مورد استفاده برای نگهداری نفت را خودش تولید می کرد، کار بارگیری و انتقال از طریق کانال ها و دریاها را هم مستقیما انجام می داد. او می خواست با چنین کاری سود خود را مستقل از نوسان هزینه های حمل و نقل و قیمت چوب کند. حتی جاسوس و مامور مخفی استخدام می کرد، پالایشگاه های رقیب را می خرید. برخی از پالایشگاه ها را تعطیل و برخی از آنها را هم با یکدیگر ادغام می کرد. او تولید را افزایش می داد و قیمت ها را پایین می آورد. بدین ترتیب بقیه رقبا تسلیم و یا وادار به فروش مجموعه خویش می شدند. تنها ظرف یک سال استاندارد اویل در کلولند از مجموع ٢
۶ رقیب خود، ٢٢ عدد از آنها را تصاحب کرد. به زودی راکفلر صاحب مقادیر عظیمی ذخایر نفت شد. در پی چنین وضعیتی او به مخاطبی محبوب در میان شرکت های راه آهن بدل شد. زیرا این شرکت ها بسیار مایل بودند که کار حمل و نقل نفت تولید شده را بر عهده بگیرند. تنها راکفلر می توانست پر شدن قطارهای آنها را تضمین کند. در آوریل ١٨۶٨ کورنلیوس واندر بیلدت، غول صنعت راه آهن که به اژدها معروف شده بود، نهایت توان خود را به کار برد تا در دفتر این جوان ٢٩ ساله قرارداد نهایی را امضا کند. راکفلر از وضعیت موجود استفاده کرد و قرارداد را با شرط دریافت تخفیف های کلان امضا کرد. بدین ترتیب او توانست باز هم قیمت نفت را پایین آورده و همان طور که خودش می گفت: عرق تعداد بیشتری از رقبا را در آورد.
چند سال بعد بستر بازی تغییر کرد. حالا دیگر نفت از طریق خطوط لوله به نقاط مختلف کشور فرستاده می شد، اما مهم ترین قاعده بازی همچنان پابرجا بود: بزرگ ترین ها برنده می شوند. راکفلر تمامی زمین های منطقه اش را می خرید تا رقبا نتوانند در آنها خطوط لوله نفت بسازند. او در غرب پنسیلوانیا شبکه ای عظیم از خطوط لوله مختص خویش ایجاد کرد. چرنوف، نویسنده بیوگرافی راکفلر، می نویسد: به محض آنکه یک کاوشگر نفت به نفت می رسید، استاندارد اویل در کنارش حاضر می شد تا منابعش را استخراج کند. این کار هم بقای تولیدکنندگان نفت را تضمین می کرد و هم وابستگی بی چون و چرایشان را به استاندارد اویل.
استاندارد اویل به تدریج چنان رشد کرد که به قدرت انحصاری بدل شد. اوایل دهه ١٨٨٠ استاندارد اویل که مقر آن در خیابان برادوی شماره ٢
۶ در شهر نیویورک بود به کمک شرکت های تابعه حدود ٩٠ درصد فعالیت های پالایش نفت در آمریکا را تحت کنترل داشت. راکفلر تقریبا کل فعالیت های تولید را در سه پالایشگاه عظیم که بسیار سودده تر از تاسیسات کوچک بودند، متمرکز کرد. ده ها سال بعد آلفرد دی. چندلر، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، به این نتیجه رسید که اقدام مذکور سود راکفلر را دو برابر کرد و پایه های یکی از بزرگ ترین محل های تجمع ثروت در تاریخ صنعت را بنا نهاد.
ترجمه: عباس فتاح زاده


دانشگاه شیكاگو در منطقه هاید پارك شهر شیكاگو در سال 1890 توسط جان دی راكفلر تاسیس شد. این دانشگاه نهمین دانشگاه برتر جهان است.


Friday, November 25, 2011

روانشناسی دکوراسیون - اتاق کودکان


روانشناسی دکوراسیون
اتاق کودکان و نوجوانان قلمروي مخصوص آنان است. آنجا براي آنان همچون جهان بزرگ تصور مي­شود. کودکان در اتاقشان بازي مي­کنند ، به موسيقي گوش فرا مي­دهند ، در روياهاي خود فرو مي­روند ، کتاب مي­خوانند ، نقاشي مي کنند و . . .
اتاق آنان بايد به گونه­اي باشد که حواس و حس کنجکاوي آنان را برانگيزد. از اين رو بهترين فضاها جهت کودکان ميبايست رنگارنگ ، جذاب ، پر مشغله و منظم ، پر نشاط ، با اين حال آرامش بخش و بي­خطر باشد .
کودکان و نوجوا­نان مي­آموزند که چگونه در محيط زندگي خويش استعداد­ها و توا­ناييهاي طبيعي خويش را به کار ا­ندازند و به عمل محيط چگونه عکس­العمل نشان دهند ، چه نوع تحصيل و شغلي را انتخاب کنند ، در پوشيدن لباس ، سخن گفتن ، نوع تغذيه و همه خواستهاي خود ، محيط را در نظر مي گيرند .
هر کودک و نوجوان از محيط خود تأثير مي­پذيرد و خود به محيط اثر مي­گذارد اين تأثير و تأثر فرد به محيط و بالعکس موجبات شکل گيري شخصيت را فراهم مي­کند وآينده آنها را شکل مي­دهد .
از سوي ديگر تا به حال با بچه­هايي که دچار عارضه­هايي از قبيل : شب ­ادراري ، اضطراب ،ترس ، بيش فعالي و يا موارد ديگر هستند برخورد داشته­ايد ، آيا تا به حال به اين موضوع توجه داشته­ايد که مي­توان بخشي از علت وقوع چنين عارضه­هايي و يا شايد تثبيت چنين عارضه­هايي در بچه­ها مربوط به محيط آنهاست .
اتاق مخصوص بچه­ها ، قلمروئي است که زمان زيادي را در آن سپري ميکنند و به عبارت ديگر اصلي ترين مکاني است که شخصيت آنان در آنجا شکل گرفته است و از اهميت بسياري برخوردار است .
بي شک مهمترين دغدغه پدرها و مادرها رشد و نمو هر چه بهتر فرزندانشان مي­باشد آنان دوست دارند که در آينده فرزنداني موفق ، باهوش، با استعداد و اجتماعي داشته باشند و در اين راستا تلاش مي­کنند .
آيا به اين موضوع انديشيده­ايد که طراحي و ساخت اتاق کودک با کمک گرفتن از شيوه­هاي علمي نقش مهمي در اين موفقيت خواهد داشت .
آيا فکر مي­کنيد طراحي چنين محيطي با تکيه بر سليقه شخصي و رنگ مورد علاقه و بدون ياري گرفتن از علوم مرتبط و کارشناسي شده صحيح مي­باشد ؟
حال اين سوال مطرح مي­شود : چگونه مي­توان محيطي را با چنين خصوصياتي ساخت ؟
براي جا­­مه عمل پوشا­ندن به اين اهداف بايد از متدPSYCHOLOGICAL DECORATION کمک گرفت .

PSYCHOLOGICAL DECORATION چيست ؟
در لغت به معناي دکوراسيون روانشناسي مي­باشد.
PSYCHOLOGICAL DECORATIONمتدي است که از تلفيق علم روانشنا­سي و دکوراسيون داخلي بوجود آمده است . در اين متد ابتدا با کمک گرفتن از متخصصين روانشناسي اقدام به آناليز کودکان مي­شود . اين امر با استفاده از شيوه­هاي علمي ، تجربي و تحليلي شخصيت کودکان شا­مل : تست­هاي استا­ندارد (اضطراب ، ترس ، افسردگي ، کمروئي ، خيا­ل پردازي ، پرخاشگري ، استعداد ) ، آناليز نقاشي ، مصاحبه با والدين صورت مي­گيرد. سپس اطلاعات استخراج شده در اختيار دکوراتور قرار مي­گيرد تا با استفاده از آن دکوراسيون مورد نياز کودک طراحي و ساخته شود.
با وجود چنين پروسه­اي دکوراسيوني براي اتاق کودک طراحي و ساخته شده که علاوه بر زيبايي، علايق، استعدادها و نياز کودکان نيز در آن لحاظ شده است .

آشپزخانه


آشپزخانه
در ميان فضاهاي متفاوت خانه جايي که کمترين توجهي در امر دکوراسيون به آن مي شود آشپزخانه است که از سوي طراحان داخلي «قلب خانه» لقب گرفته است. با اينکه امروزه آشپزخانه به دليل ميزان وقتي که اعضاي خانواده در آن سپري مي کنند يکي از اصلي ترين فضاهاي خانه محسوب مي شود ولي همچنان تمرکز اعضاي خانواده در ايجاد فضايي مطلوب براي زندگي متوجه اتاق نشيمن استاگر کمي با دقت و حوصله به اين موضوع بنگريد متوجه خواهيد شد که چرا اين سال ها حضور خانواده ها در رستوران ها پررنگ تر از سابق شده است و مطمئناً علت به مرز نهايت رسيدن فروش مراکز تهيه غذا را خواهيد فهميد، وقتي کدبانوي منزل مجبور به کار در يک مطبخ معمولي و غير جذاب است چطور مي تواند براي پخت و پز حوصله به خرج دهدهمان طور که برقراري تناسب ميان دو عنصر رنگ و نور در کارکرد مناسب، زيبايي بصري، هارموني فضايي و انتقال انرژي مثبت ديگر اتاق هاي منزل نقش دارد، در آشپرخانه نيز نوع رنگ بندي اتاق ها و استفاده از نور طبيعي کمک بزرگي به مطلوبيت فضا مي کند.پيشنهاد طراحان داخلي در طراحي آشپرخانه مدرن استفاده از رنگ هاي روشن و درخشان نظير نارنجي، قرمز، زرد و سبز است که حس زنده بودن و شکوه را براي اين آشپزخانه به ارمغان مي آورند. اين حس حاصل تقابل رنگ هاي ديوارها و وسايل است. جدا از نحوه رنگ آميزي و تامين روشنايي که به وسيله هالوژن، لامپ هاي فلورسنت، چراغ هاي آويزان روي پيشخوان و نصب پرده هاي توري در آشپزخانه هاي مشرف به فضاي بيروني انجام مي گيرد توجه به چيدمان وسايل محيطي آشپزخانه در ايجاد فضايي که بتوان بدون دغدغه در آن به فعاليت پرداخت نيز اهميت ويژه اي دارد. به طور کلي در آشپزخانه سه مرکز مهم وجود دارد که مکان قرارگيري شان، محل مناسب براي بقيه لوازم را تعيين مي کند.
اين سه مرکز عبارتند از:

1. مرکز نگهداري مواد غذايي (يخچال و فريزر)

2. مرکز پخت و پز (اجاق گاز و فر)

3. مرکز شست وشو (SINK و ماشين ظرفشويي)

در واقع اغلب مراحل آشپزي حاصل حرکت هاي متمادي فرد بين اين سه نقطه اصلي است. مثلث کار همچنين اين امکان را دارد تا فرد با آرامش خاطر و به دور از هرگونه حوادث خطرناک که معمولاً در آشپزخانه اتفاق مي افتد، به فعاليت مشغول شود.

نشیمن و پذیرایی


نشیمن و پذیرایی
نشيمن
فضايي است که غالبا افراد خانه بيشتر وقت خود را در آن سپري مي کنند. اين فضا با توجه به نوع معماري خانه ممکن است با کاربري هاي ديگر مثل (اتاق تلويزيون) يکي باشد.
از نکاتي که بايد در انتخاب يا طراحي مبلمان اين قسمت در نظر گرفت مي توان به موارد زير اشاره کرد:
1. با توجه به اينکه اين مبلمان در اکثر ساعات شبانه روز مورد استفاده قرار مي گيرد بايد بسيار راحت بوده و از لحاظ ارگونومي به کمر ، گردن و پاها آسيب نرساند.
2. ارتفاع در نظر گرفته شده براي سطح نشيمن اين مبلمان بايد با سطح ميز تلويزيون و ارتفاع ميز جلوي آن هماهنگ باشد تا استفاده از آن را راحت تر کند.
3. وجود پشتي بلند يا قسمتي براي پشت سر لازم بوده تا براي استفاده طولاني به گردن آسيبي نرسد ، به عنوان مثال مي توان از مبلمان يک يا چند تکه تمام پارچه اي با دسته هاي نرم و تشکچه هاي حجيم استفاده کرد.
پذيرايي
اين فضا ملزم به رعايت دو خصوصيت مي باشد ؛ اول اينکه براي ميهمان فضايي راحت . گرم و صميمي ايجاد کند دوم اينکه به جهت احترامي که در همه جاي دنيا براي ميهمانان قائل مي شوند اين فضا بايد بسيار محترمانه و رسمي باشد.
با توجه به اينکه اين دو نکته با هم در تضاد مي باشند ، از تلفيق اين دو مورد مي توان اينگونه نتيجه گرفت که مبلمان پذيرايي در عين شکيل بودن و حفظ حالت رسمي بايد از نظر فرم و ساخت بسيار راحت باشند تا ميهمانان از نشستن به مدت نسبتا طولاني روي آن احساس خستگي نکنند.

اتاق خواب

اتاق خواب
خصوصي ترين بخش يک خانه بوده که حفظ حداکثر آرامش و راحتي در آن الزاميست. اصلي ترين عنصر يک اتاق خواب تخت آن است که با رعايت کردن استاندارد در طراحي آن مي توان يک بستر مناسب و آرامش بخش را براي افراد خانه قراهم ساخت .
از نکات مهم اتاق خواب مي توان به موارد زير اشاره کرد:
محل تخت خواب در يک اتاق خواب مي تواند اثر مهمي در احساس راحتي شخص داشته باشد ؛ علاوه بر دکوراسيون و مبلمان، يک فضاي راحت به جهت قرار گرفتن تخت خواب نيز بستگي دارد که اين سه حالت بايد در آن وجود داشته باشد:
1. بهتر است که سر در جهت شمال قرار گيرد.
2. مکان قرارگيري بايد با توجه به نور (ديد از پنجره به طرف ديگر داشته) .
3. ديد بايد به طرف درب اتاق باشد .
در جايي که بيش از يک تخت خواب قرار مي گيرد مکان جاي گيري آن ها در رابطه با يکديگر مهم است؛ چيدمان تخت خواب بر حسب آن که افراد : دوست ، برادر ، خواهر يا ميهمانند متفاوت و داراي اهميت مي باشد .

Thursday, November 24, 2011

مدل دکوراسیون جدید و زیبای اتاق نشیمن


مدل دکوراسیون جدید و زیبای اتاق نشیمن - تاریخ ارسال : مهر ۱۶م, ۱۳۸۹
246    نویسنده :  Behroz     بدون نظر
ما در این مقاله، با به کارگیری ۳ مرحله و استفاده از رنگ و پارچه های زیبا، یک دکوراسیون زیبا و شیک را برای 
اتاق نشیمن تان پیشنهاد کرده ایم.
دکوراسیون فوق العاده زیبای یک اتاق نشیمن+ عکس

اتاق نشیمن کارایی های زیادی دارد بنابراین باید یک دکوراسیون خوب و مناسب هم برای پذیرایی از مهمانها داشته باشد.
ما در این مقاله، با به کارگیری ۳ مرحله و استفاده از رنگ و پارچه های زیبا، یک دکوراسیون زیبا و شیک را برای اتاق نشیمن تان
پیشنهاد کرده ایم.

مرحله ۱: چیدمان بد و زشت
اتاق نشیمن که مشاهده می کنید شامل دو پنجره و یک در که به اتاق نشیمن منتهی می شود است و با استفاده از وسایل رنگی
( مانند شومینه)، مبل ها و وسایلی دیگر چیده شده است. دراینجا مبل ها مقابل تلویزیون و پشت به شومینه چیده شده است
و راهروی باریکی را ایجاد کرده است.
مرحله ۱: یک مبل خسته کننده
چیدمان اتاق نشیمن
مبل کرم رنگی که مشاهده می کنید، به دلیل رنگش جذابیت و کششی ندارد. رویه مخملی و نوارهای دورتادور کرم رنگ مبل، آن را
خسته کننده کرده و باعث شده فقط از آن برای تماشای تلویزیون یا مطالعه استفاده کرد درحالیکه با کمی خلاقیت و به کاربردن پارچه
رنگی در آن می شود استفاده های دیگری از آن کرد.
مرحله۱: پنجره های لخت
چیدمان اتاق نشیمن
پنجره ها محل خوبی برای انعکاس نور به داخل اتاق است اما همانطور که مشاهده می کنید پنجره بدون پرده اصلا برای یک
اتاق نشیمن مناسب نیست زیرا نبود پرده سبب شده تا نور زننده ای داخل اتاق بتابد و تماشای تلویزیون با چنین نوری مشکل شود.
 همچنین، نبود پرده باعث می شود دیگران به حریم خصوصی افراد ساکن خانه وارد شوند.
مرحله ۱: میز لوازم صوتی با چیدمانی زشت
چیدمان اتاق نشیمن
یک میز بدون در و شیشه، که جلوی یک دیوار قرار گرفته، فضای زیادی دارد که برای گذاشتن وسایل صوتی، کتاب، عکس،
 سی دی و حتی پتوها از آن استفاده شده. در حالیکه قرار دادن همه این وسایل در میزی که همه چیز در آن نمایان است باعث
به هم ریختگی و آشفتگی فضا می شود. اگر دوست دارید میز لوازم صوتی تان بزرگ باشد باید چیدمان آن طوری باشد که از
 به هم ریختگی و شلوغی جلوگیری شود.
مرحله ۲: طراوت و تازگی را به اتاقتان بیاورید
چیدمان اتاق نشیمن
در مرحله دوم، اتاق نشیمن با استفاده از یک دست مبلمان و پرده رنگی و تغییر در چیدمان مبل ها رنگ دیگری گرفت. زمانی که
درحال چیدن مبل ها هستید، سه نکته را در نظر بگیرید: زیبایی، کارایی و راحتی. زیرا اتاق نشیمن یک مکان پر رفت و آمد است،
 و باید وسایل ضروری در دسترس باشد. از جهت کارایی، اعضای خانواده باید بتوانند از هر دو تلویزیون و شومینه در مواقع نیاز
استفاده کنند. با استفاده از پرده های رنگی هم نمای اتاق تغییر می کند و هم دیگران نمی توانند وارد حریم خصوصی تان شوند.
 همچنین استفاده از وسایل رنگی در اتاق باعث کوچک یا بزرگتر شدن فضا می شود.
مرحله ۲: تغییر دادن شکل و شمایل مبلمان
چیدمان اتاق نشیمن
رنگ و محل قرار گرفتن کاناپه تان را تغییر دهید. قرار دادن یک سبد سیار در کنار کاناپه باعث زیباتر شدن دکوراسیون اتاق می شود.
همچنین شما می توانید پتوها و وسایل ضروری که در اتاق نشیمن نیاز می شود را داخل آن بگذارید. در اتاقی که بیشتر وسایل آن
سنتی است، از پارچه های رنگی و طرح دار استفاده کنید تا کمی دکوراسیون اتاق رنگی به نظر برسد.
مرحله ۲: درهای پارچه ای
چیدمان اتاق نشیمن
در مرحله اول، وسایلی که در طبقه های میز تلویزیون نمایان بود باعث آشفتگی و شلوغی اتاق شده بود. اما در اینجا با نصب کردن
 پارچه های آبی به عنوان در برای میز، وسایل داخل آن پنهان شده است. برای اینکه رنگ قفسه ها با پرده ای که جلوی آن نصب شده
 هماهنگی داشته باشد کاغذ کادوی آبی به دیواره آن بچسبانید. رنگ آبی پرده های جلوی قفسه ها با راه راه آبی پرده پنجره
همخوانی پیدا کرده است و دکوراسیون اتاق با رنگ آبی و قرمز ترکیب شده است.
مرحله ۳: درنظر گرفتن جای بیشتر برای نشستن
چیدمان اتاق نشیمن
با انتخاب رنگ آبی و قرمز و یک راه حل هوشمندانه برای پنهان کردن وسایل در قفسه ها، دکوراسیون اتاق نشیمن از حالت آشفتگی
 و شلوغی درآمد. در اینجا استفاده از صندلی های بدون دسته، و چند مبل قرمز تعداد نشیمن های اتاق نشیمن را زیاد کرده است.
شما می توانید از پارچه مبلتان هم برای میز قهوه استفاده کنید. در این صورت می توانید یک جای نشستن دیگری برای مواقع
مورد نیاز اضافه کنید.
مرحله ۳: تاکید بر رنگ
چیدمان اتاق نشیمن
حتی استفاده از یک قالیچه رنگی به اتاق رنگ و لعاب می دهد. استفاده از یک پارچه رنگی که با فرش همخوانی داشته باشد
به زیبایی  و صمیمیت فضا می افزاید.
.
مرحله ۳: اضافه کردن رنگ به دکوراسیون اتاق
چیدمان اتاق نشیمن
رنگ کردن قسمت بالای طاقچه در بهتر نشان دادن فضا موثر است. همچنین استفاده از یک تابلوی هنری رنگی هنگام نگاه کردن
 خوشایند به نظر می رسد. بالش های رنگی روی صندلی و کاناپه به مبلمان ها طراوت و زندگی بخشیده.
مرحله ۳: پرده های شیک و تجملی
چیدمان اتاق نشیمن
پرده های رنگی و بلندی که به چوب پرده نصب شده زیبایی خاصی به اتاق داده است. استفاده از پرده به صورت دوتایی
 برای باز نشان دادن فضا مفید است.
مرحله۳: انتخاب یک میز تلویزیون یا لوازم صوتی کوچک
چیدمان اتاق نشیمن
سعی کنید میز تلویزیون کوچک انتخاب کنید. پارچه هایی که برای پنهان کردن وسایل داخل میز وسایل صوتی استفاده کردید
را با درهای سنتی عوض کنید. در، آشفتگی و به هم ریختگی را از بین می برد اما برای دسترسی وسایل ضروری تان
حداقل یک قفسه را بدون در در نظر بگیرید. یک لامپ آبی روی میز کنار تلویزیون قرار دهید تا هنگام تماشای تلویزیون در شب
 از آن استفاده کنید.
مرحله ۳: فراهم کردن یک نشیمن دنج
چیدمان اتاق نشیمن
با استفاده از یک آینه قدی در کنار یک مبل قرمز رنگ و یک میز عسلی فضای خالی موجود در مرحله ۱ را پر کنید. آینه،
 لامپی که روی عسلی قرار گرفته را دوتایی نشان می دهد و نور بیشتری به فضای اتاق منعکس می کند.