Tuesday, September 27, 2011
Wednesday, September 21, 2011
saee: آلبرت انیشتین و عجایب زندگی اش:
saee: آلبرت انیشتین و عجایب زندگی اش:: همگی ما می دانیم كه انیشتن این فرمول[e=mc2] را كشف كرد. اما واقعیت آن است كه چیز های كمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم . او با سر بزرگ م...
Monday, September 19, 2011
افسوس می خورم که مردم ایران، مرده پرستند وهنوز قدر این جمعیت را نشناخته اند و نمی دانند. البته بعد از ما خواهند فهمید،که بوده ایم و چه می خواسته ایم و چه کرده ایم.
هو الحق
افسوس می خورم که مردم ایران، مرده پرستند وهنوز قدر این جمعیت را نشناخته اند و نمی دانند. البته بعد از ما خواهند فهمید،که بوده ایم و چه می خواسته ایم و چه کرده ایم. مردم هم منتظرند، روزگاری را ببینند که از جمعیت ما، اثری به میان نباشد؛ پس از این که، نتایج تلخی از سوء افکار و انتظار خود را دیدند، آن وقت دو دست ندامت به سر کوفته، قدر و هویت ما را می فهمند. بلی آقای من، امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب می کنند؛ در صورتیکه، هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت می دهند، می شنویم و حکمیت آن را به خداوند قادر و حاکم علی الاطلاق واگذار می کنیم و عجالتأ، تحت تقدیرات الهی هستیم، تا ببینیم مآل( عاقبت) ما به کجا منتهی خواهد شد.
« قسمتی از نامه میرزا کوچک سردار جنگل خطاب به یکی از دوستان خود میرآقا عربانی که در مورخه شنبه پنجم آبان ماه 1300 خورشیدی به نگارش در امده است. این نامه بیانگر اوج تأثر سردار جنگل از شکست این نهضت و انتساب نسبت های ناروا به اوست.*
علاوه بر آن حالتی را به ما نشان میدهد که امروز آن را به خوبی درک میکنیم.
* این جستار به استثنای آخرین خط آن عینأ از کتاب رشت در آیینه تاریخ آقای کیوان پندی صفحه 102 برداشت شده است.
Tuesday, September 13, 2011
مطالبی چند در باره « وفاق ملی » ـ در پاره پیشنهاد آقای امیر محبیان ـ بنظر من قبل از هر چیز ضروریست تا روشن کرد که منظور از « وفاق ملی » چیست ؟ دکتر محمد معین ، « وفاق » را سازداری ، همراهی ، یکدلی ، سازدارکردن ، همراهی کردن معنی کرده است . اگر توافق داشته باشیم که پسوند « ملی » بمعنی « ملت » میباشد و « ملت » همیشه به کل مردم یک کشور و نه بخشی از آن اطلاق می شود ، پس « وفاق ملی » بمعنی همراهی و یا یکدلی ملت در رابطه با موضوع مشخص سیاسی و یا اجتماعی که برای حفظ موجود یت و یک پارچگی ملت و یا یک پارچگی و تمامیت ارضی کشور ویا ادامه حیات نظام حکومتی حاکم ... ضرورت دارند ، می باشد . در واقع هر زمانی که صحبت از « وفاق ملی » بمیا ن آید ، صرفنظر از اینکه « وفاق ملی » در رابطه با چه مسئله ای سیاسی ، اجتماعی ، ملی ... مطرح باشد ، حتما باید یکدلی و همراهی ملت در باره آن موضوع مشخص که بناست در باره اش به « وفاق ملی » د ست یافت ، مد نظر باشد . « وفاق ملی » را در هیچ کجای جهان نمی توان بر پایه تهدید و ارعاب و سرکوب کسب کرد ، بلکه دست یابی به این مهم همیشه رضای خاطر و تصمیم آزادانه یک یک افراد ملت را طلب میکند. تا کنون واژه « وفاق ملی » در اد بیا ت سیاسی ایران کمتر مورد استفاده قرار می گرفت ، بلکه بیشتر مقوله « تفاهم ملی » بکار برده می شد . بعضی از ایرانیان چنین تصور دارند که منظور از طرح « وفاق ملی » ، بمعنی وحدت با هیئت حاکمه می باشد ، و روی این اصل بمخالفت با این امر بر خاسته اند . بدون اینکه باین موضوع توجه داشته باشند که پس از انقلاب بهمن 57 ، بخش بسیار بزرگی از نیروهای سیاسی ایرانی با حفظ هویت سیاسی خود ، بخاطر همزیستی مسالمت آمیز با نیروهای مخالف خود از جمله نیروهای تشکیل دهنده هیئت حاکمه ، خواستار تحقق حاکمیت قانون در ایران بودند . اتفاقا این هیئت حاکمه جمهوری اسلامی بود که به قلع و قمع و سرکوب نیروهای دگراندیش پرداخت و بهیچوجه حاضر به اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی و قبول « حقوقی » که در قانون اساسی جمهوری اسلامی تحت عنوان « حقوق ملت » ـ هر چند بسیار محدود و ناقص ـ ذکر شده است ، نشد و در واقع سیاست « نفاق ملی » را بجای « وفاق ملی » در دستور کار خود قرارداد . اشتباه خواهد بود اگر « تفاهم ملی » و یا « وفاق ملی » را دارای باری سیاسی برابر با امر « وحدت » و یا « ائتلاف » نیروهای متضاد و مخالف تلقی نمود . « وفاق ملی » و « تفاهم ملی » بهیچوجه به مسئله وحدت و ائتلاف نیروهای سیاسی ، آنهم بخاطر کسب قدرت ـ امری که متاسفانه اکثر گروه ها ، سازمانها و احزاب سیاسی ایران در صدر خواسته های خود قرار داده اند و بیشتر بفکر آنند تا تغییر روابط غیر دمکراتیک حاکم بر جامعه ـ ، ربطی ندارد. اما ، اگر در هر جامعه ای در رابطه با چگونگی تحقق « حقوق ملت » و چگونگی حفظ « منافع و مصالح ملی » و « استقلال و تمامیت ارضی » که در واقع مسائل کلیدی و حیاتی هستند ، بتوان به « وفاق ملی » دست یافت . عناصر، گروهها ، سازمانها و احزاب سیاسی آن جامعه بخاطر پاسخ به مشکلات جامعه و یا تحقق خواستهای گروهی و برنامه های سیاسی و اجتماعی خود به قهر و خشونت کمتر متوسل خواهند شد و بیشتر کوشش خواهند کرد تا مسایل مورد نظر خود را از طریق مبارزات و فعالیتهای مسالمت آمیز و قانونی و در عین حال محترم شمردن حقوق قانونی و هویت سیاسی یک یک افراد ملت و در واقع تمام مخالفین و رقبای سیاسی خود به پیش برند . برای مثا ل دفاع از « استقلال و تمامیت ارضی ایران » ، یک مسئله کلی است که به یک یک انسانهائی که خود را ایرانی می دانند ربط دارد و بخاطر حفظ و دفاع از این امر مهم و حیاتی احتیاج به « وفاق ملی » مابین ایرانیان صرفنظر از وابستگی قومی ، مذهبی مسلکی ، جنسیت ، شغلی و مقام هست . حال اگر عده ای از ایرانیان در جهت عکس این خواست عمل کنند و سیاست اتخاذ شده از سوی آن عده بر خلاف مصالح و منافع ملی و تمامیت ارضی و استقلال ایران باشد ، این عده خود باعث جدائی و فاصله گرفتن از ملت شد اند . | ||||
| ||||
در 10 سال بعد از انقلاب ، هنگامی که در قانون اساسی تجدید نظر شد ، به اختیارات رهبری در اصل 110 باز هم اضافه شد . در اینمورد ، این سئوال مطرح است که اگر نهاد رهبری از حقوق فراقانونی برخور دار بود احتیاج باضافه کردن اختیارات اضافی نداشت . مقامی که بر پایه اصل 107 و 109 همین قانون اساسی جمهوری اسلامی از سوی مجلس خبرگان انتخاب میشود و در واقع این مقام ، مشروعیت خود را از قانون اساسی می گیرد و حتی بر پایه اصل 111 همین قانون اساسی می توان ایشان را از مقامش خلع کرد ـ البته بشرط اینکه امر قانونمداری در ایران جدی تلقی شود و نمایندگان « مجلس خبرگان » نمایندگان واقعی مردم باشند و شورای نگهبان بر مبنی اختیارات غیر قانونی نظارت استصوابی در چگونگی ترکیب نمایندگان دخالت نداشته باشد ـ ، نمی تواند حقوق « فراقانونی » داشته باشد . عملکرد « قوه قضائیه » و یا « شورای نگهبان » نمونه های دیگری از عملکردهای بر خلاف قانون که در خدمت منافع گروهی و علیه منافع و حقوق ملت ایران میباشند ، هست . من در این نوشته به نکاتی در باره « شورای نگهبان » اشاره می کنم . ترکیب کنونی اعضای شورای نگهبان ، با زیر پا گذاشتن قانون ا ساسی جمهوری اسلامی شکل گرفته است . و در واقع تمام تصمیماتی که بعد از این تخلف بزرگ قانونی از سوی آن « شورا » انجام میگیرد ، عملکردهائی غیر قانونی هستند . صرفنظر از اینکه این نهاد ، با اختیارات غیر قانونی « نظارت استصوابی » که برای خود قائل شده است ، شدیدا علیه « حقوق ملت » تا کنون عمل کرده است . شورای نگهبان 12 نفر عضو دارد ، که 6 نفر از اعضا یش مستقیما از سوی مقام رهبر ی و 6 نفر دیگر اعضاء ، طبق قانون اساسی می باید برمبنی پیشنهاد رئیس قوه قضا ئیه ـ که خود وی نیز منتسب مقام رهبری است ـ ، با رأی اکثریت نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب شود . در سال گذشته شاهد این امر بودیم که نمایندگان مجلس به کاندیدای مورد نظر رئیس قوه قضائیه رای ندادند ، با وجود اینکه این کاندیدها مورد تائید مجلس قرار نگرفتند ، و قانونآ حق تصمیم گیری بنام شورای نگهبان را ندارند . ولی ، با صلاحدید « مجمع تشخیص مصلحت نظام » ( که در واقع صحیح تر بود آنرا « مجمع مدافع حقوق جناح تمام خواه و طرفدار ولایت » می نامیدند ) ـ مجمعی که تمام اعضای آن نیز از سوی مقام رهبری انتساب میشوند و قانونآ جنبه مشورتی آن مقام را دارد ـ ، بعنوان عضو شورای نگهبان مشغول بکار شدند . آیا تا زمانیکه چنین شیوه های غیر دمکراتیک و غیر قانونی در دستور کار بخشی از هیئت حاکمه جمهوری اسلامی قرار دارد ـ شیوه عملی که از ارزش و اعتبار رأی ملت و اصل جمهوریت نظام شدیدا کاسته است ـ ، صحبت از « وفاق ملی » ، امر بی ربطی نیست ؟ آقای امیر محبیان و دیگر عناصر و نیروهای طرفدار « وفاق ملی » باید باین مهم توجه کنند که اگر نخواسته باشند از واژه « وفاق ملی » بعنوان یک شعار مرحله ای سوء استفاده کنند و از این طریق قصد اغفا ل یک عده ای ساده اند یش و فرصت طلب را خدای نکرده نداشته باشند . صریحا باید بگویند ، آن بخش از هیئت حاکمه که « حقوق ملت » را پایما ل کرده و می کند ، تا زمانیکه حاضر نشود از « ملت » اعاده حیثیت کرده و « حقوق ملت » را نه در حرف ، بلکه در عمل بپذیرد و مورد احترام قرار دهد . اصولا نمی توان به « وفاق ملی » رسید . چقدر کودن باید بود که اگر نخواست و احتمالا نتوانست درک کرد که ، ملتی که « حکومت قانون » را بجای « حکم حکومتی » به پادشاه قاجار که خود را « سایه خدا » می نامید ، تحمیل کرد . ملتی که محمد علی شاه قاجار را بخاطر قانون شکنی و صدور « حکم حکومتی » از سلطنت خلع کرد ، ملتی که با بپا کردن انقلاب بهمن 1357 محمد رضا شاه پهلوی را از جمله بخاطر قانون شکنی و صادر کردن « فرمان » از مقام سلطنت عزل کرد ، ملتی که با بپا کردن جنبش معروف به « جنبش دوم خرداد 1376 » بر « حاکمیت قانون » تاکید کرد و صریحا به جناحهای تمام خواه هیئت حاکمه و همچنین بجهانیان اعلام کرد که در قرن 21 میلادی ، بیش از 80 در صد مردم ایران با هر گونه نظام استبدادای مخالفند و هیچگونه « شبانی » و « قیمومیت » را نمی پذیرند ، حاضر نشد حد اقل به آن حقوق ناقص که در قانون اساسی تحت نام « حقوق ملت » اورده شده است گردن نهاد . کسب « وفاق ملی » با چنین ملتی بسیار آسان است ، و آن اینکه حاضر شد از تمامیت خواهی چشم پوشید ، برای خود حق ویژه و فراقانونی قایل نشد و به حقوق ملت احترام گذاشت . دکتر منصور بیا ت زاده ـ 19 اردیبهشت 1381 socialistha @ ois-iran.com |
Subscribe to:
Posts (Atom)